بزرگداشت از جشن باستانی نوروز که برابر با آغازین روزهای بهار یا فصل شگوفه و تجدید زندگانی است، همواره برای باشندهگان جغرافیای پیشین خراسان زمین و اکنون در سه کشور افغانستان، ایران و تاجکستان با شادمانی ویژهای همراه بوده است. بیشتر کسانی که به این جغرافیا وابستگی دارند، حتی آنانی که به هر دلیلی دور از جغرافیای نوروز یا کشورهای حوزهی نوروز به سر میبرند، در شب و روزهای نوروز، بذر شوق و شور این کهن جشن باستانی سرزمین پهناور آریانای پیشین در دلشان، گل میکند و در کشورهایی که هزاران کیلومتر دورتر از حوزهی نوروز اند نیز از این جشن که یکی از کهنسالترین آئینها در جهان است، بزرگداشت میکنند. شاید به همین دلیل است که نوروز را مظهر پایدار هویت و ناسیونالیزم شرق میدانند.
کمتر از دو هفته مانده به فرا رسیدن باشکوهترین جشن سرزمینهای شرقی، رقص ماهیهای سرخ رنگ که نماد شادی و سرزندگی اند، در درون شیشههای بلورین، هر روز، توجه جمعیت نوروز دوستی را در کوچه و جادهها کابل به خودشان جلب میکنند.
مردم افغانستان برای بزرگداشت از نوروز، رسم و رواج ویژهی خودشان را دارند و از روزها قبل برای بزرگداشت از فرارسیدن بهار و سال نو آمادگی می گیرند. جنب و جوش ویژهای که از نیمههای ماه حوت به وضوح مژدهی آمدن بهار، پس از پشت سرگذشتاندن یک زمستان خونبار را برای مردم افغانستان میدهد.
خوشی این مژده به قدری است که گویا تلخی تهدیدها و انفجارهای خونین کابل را هرچند برای مدتی، از یاد کابلیان برده است.
لبخند ناشی از رضایت مرد جوان وقتی در آینه تمام قدِ خیاطی به دریشیِ تازه دوخته شده اش نگاه میکند، وسواسی که زنِ میانسالِ برقع پوش برای انتخاب پارچه نوروزی عروسش به خرج میدهد، برقِ چشمانِ پسرک خردسالی که دست در دست مادرش، پطلون کاوبای انتخاب میکند، رنگارنگ لب سیرین هایی که دختران جوان در آینه فروشگاه لوازم آرایشی امتحان میکنند، دقتِ مرد خیاط هنگام قیچی زدن پارچه آبیرنگ و لبخند خستهی پیرمرد کراچیرانی که دستمزدش را میگیرد، میگوید جشن باستانی نوروز و فرصتی برای خندیدن، کنار هم بودن و شاد بودن میان این همه غم در راه است.
اما در کنار این حال و هوای نوروزی، گویا فضای شماری از خیاطیهای کابل، امسال در مقایسه با سالهای پیش، چندان نوروزی نیست، زیرا خشونتها و حملههای پسین کابل، گرمای بازار این خیاطان لباسهای سنتی را سرد ساخته است. نصیر احمد، یکی از خیاطان مردانه دوز کابل، تجربهی یک دهه خیاط بودن را دارد که هرچند از وضعیت نه چندان خوب بازار، همانند سال پیش، راضی نیست، اما با خدا را شکر گفتن رضایت نسبیاش را بیان میکند. او در مورد چگونگی بازار کار روزهای آخر سال به خبرگزاری هشدار میگوید که بیشتر مشتریهایی که تا به حال برای نوروز داشته است، تازه دامادها و یا خانوادههایی بودند که یک دست پیراهنتنبان گلدوزی شده برای مراسم نوروزی، برای نامزد دخترانشان سفارش داده اند.
برخی دیگر از مشتریهای این مرد نسبتا میان سال، پدر و مادر ناداری بودهاند که حتی با قرض گرفتن پول با ساختن یک دست لباس وطنی، لبخند را بر لبان کودکانشان که هنوز معنی فقر را نمیدانند، هدیه کرده اند.
اما در همسایگیهای یکی از همین خیاطیهای مردانهدوز که شرایط کارشان را با “خدا را شکر” گفتنها توصیف میکنند، خیاطی زنانهدوزی قرار دارد که به قول معروف، بازار نوروز، فرصت سرخاراندن را از او گرفته است. او در پاسخ به اینکه بازار کارش در چند روز مانده به نوروز چگونه است میگوید که کار او همیشه خوب است و فقر و دشواریهای امنیتی و اقتصادی چندان تاثیری روی یک شمار زیادی از بانوان ندارد. به قول معروف؛ دنیا را آب ببرد، مرغابی را تا بند پایش.
خریداری نیز یکی دیگر از علاقمندیهای بسیاری از بانوان گفته شده است؛ از اینرو، به فروشگاههایی میروم که لباسهای آماده شدهی شیک و مد روز زنانه را به فروش میرساند. در اینجا اما بازار فروشگاههای زنانه به اندازهی خیاطیهای زنانه دوز، گرم و داغ نیست. در یکی از دکانهای این فروشگاه، دخترِ جوانی که برای خرید سرپطلونی آمده است میانِ انتخاب رنگ سیاه و سرخ، مردد است. او در جواب دوستش که سرپطلونی سرخ خوش رنگی را پیشنهاد میکند، به دلیل فرهنگ و ناهنجاریهای اجتماعی، دل از این لباس میکند و میگوید:” سر سرک، سرخ پوشیده نمیتوانم؛ (مرا مردها) زنده زنده میخورند.”
محمد احسان، یکی از دکانداران این فروشگاه است. او در پاسخ به چگونگی وضع کارش در روزهای آخر سال، به دوکان خالی از مشتریاش اشاره میکند و میگوید که نظر به اینکه روزهای پایانی سال است، فروشگاه خلوت و مشتریها نیز نسبت به سال قبل، کمتر مراجعه میکنند و میگوید که فروشآنها نسبت به سال گذشته نزدیک به ۵۰ درصد پایین آمده است.
در گوشه دیگر از بازار نوروزی کابل، چشمم به ماهیهای سرخ شدهای میخورد که روی هم چیده شده اند. در فاصله کمی آن طرفترش، ظرف جلبی قرار دارد. صاحب دکان میگوید که رسم است خانوادۀ داماد برای خانواده عروس به عنوان هدیه نوروزی، ماهی و جلبی ببرند. این فروشنده برایم میگوید که از همین چند روز قبل خرید ماهی و جلبی برای نوروزی عروسها شروع شده و تا خود شب نوروز ادامه پیدا میکند. فرهنگی که گهگاهی با اصراف و هزینههای سنگین نیز همراه است.
حال و هوای نوروزی تنها به خریداری محدود نمیشود. هرچه به نوروز نزدیکتر میشویم، گپ از نوروز و بزرگداشت از میلههای نوروزی بیشتر شنیده میشود.
خیلی از افراد که بیشتر فکر سنتی – مذهبی دارند در تلاش کم رنگ ساختن این جشن باستانی و قدمی اند. آنها با راه اندازی کمپینهای تبلیغاتی در میان مردم، بزرگداشت از نوروز را حرام عنوان میکند و آن را آیین مسجوسی و مخالف آیین اسلامی عنوان میکنند.
اما در مقابل، طرفداران این جشن، همواره آن را به عنوان یک جشن فرهنگی و باستانی یاد میکنند که یادآور خاطرات گذشتهگان این جغرافیا است و هیچ گونه پیوند و ریشهای مذهبی – دینی ندارند. امسال نیز از همین حالا این رویارویها آغاز شده و کاربران مخالف و موافق در شبکهها اجتماعی بر علیه همدیگر میتازند و شماری آن را حرام و شماری دیگر حلالش میگویند.
مثلا در تاکسیهای شهری که سوار شوید آهنگ مشهور “بیا که بریم به مزار” که ممکن از مبدا تا مقصد چندینبار پخش شود، هر شنوندهای را بارها به سفر مزار و بازدید از لالههای سرخاش ترغیب کند.
طاهره هدایتی و مرسل دهاتی